این روزای مامان..
سلام مامانی.چطوری عزیزکم؟ این روزها زیاد دل و دماغ ندارم.نمدونم چرا یه سردرد لعنتی افتاده به جونمو ول بکن نیست که نیست! بابایی بعد از چند روز که خونه ما بود امروز رفت کرج خونه خودش.مادرجون هم بعد از 10روز که برای کارهای مقدماتی عروسی خاله نرگس جون رفته بود شمال دیشب برگشت.26 عروسی خاله نرگسه و من خیلی براش خوشحالم.خاله فاطی هم نینی دومش توی راهه و چندروز پیش سونوگرافیش نشون داد که یه پسر توی راه داره.این دومین پسرشه.هرچند خودش دوس داشت این یکی دختر باشه اما خدا بهش پسر داد.ایشالا که سالم باشه و خاله فاطی جون زایمان راحتی داشته باشه.پدر جون هم باید فردا پس فردا برای انجام دوره ششم شیمی درمانی بره بیمارستان بستری بشه.پدرجون تقریبا شش ماهه ...
نویسنده :
نسترن
22:43